کودکان استثنایی

کودکان استثنایی

در این وبلاگ مطالبی راجع به کودکان استثنایی درج می شود.
کودکان استثنایی

کودکان استثنایی

در این وبلاگ مطالبی راجع به کودکان استثنایی درج می شود.

شکل دهی به شخصیّت کودکان

شکل دهی به شخصیّت کودکان

SHAPING YOUR CHILD PERSONALITY

 

هرپدر ومادری خواهان داشتن فرزندی بااستعدادهای درخشان ، مستقل و درعین حال انعطاف پذیر است و ازاینکه نحوة تربیت آنان نتواند درشکل دهی مؤثّر ومفیدبه شخصیّت این فرزندان اثرگذار باشد ، ابراز نگرانی می کند . برخی از روانپزشکان معتقدند که اگرچه ویژگیهای زیستی افراد نقش بسزایی درشکل دهی شخصیّت آنان ایفا می کنند ، لیکن بسیاری ازوالدین قادرند ” طبیعت فردراتربیت نمایند “ . مباحث زیر چکیده ای از راهکارهای آنان هستند :

 

درک وتشخیص نوع شخصیّت :

همچنان که گفته شدبعضی از متخصّصین امور روانی نکتة اصلی در پرورش کودکان را درک نوع شخصیّت آنان می دانند و از آنجایی که به وجود پنج نوع مشخّص از شخصیّت معتقد می باشند ، لذا براین باور ندکه والدین قادرند ازهمان ابتدا نوع شخصیّت فرزندان خود را تشخیص دهند و ازاین شناخت بعنوان وسیله ای درراستای کمک به آنان استفاده نموده ، این کودکان را بعنوان افرادی خلّاق  ویا بعبارتی به نمونه ای سالم در نوع شخصیّتی خود مبدّل سازند .

نوزادان با گرایشهای فیزیکی مختلفی که پایه در اصول بیولژیکی ( زیستی ) ، ژنتیکی و محیطی آنان دارند و درطیّ مراحل تحوّلی پیش از تولّد ، بدنبال رشد سیستم عصبیشان ، شکل می گیرند ، بدنیا می آیند . درنتیجه مراقبین آنان قادرند مشخّص کنند که آیا نوع شخصیّتی این نوزادان ازانواع مشکلساز است و یا ممکن است بعنوان افراد مفیدی تلقّی گردند. گرین اسپن در این زمینه چنین توضیح می دهد که درسالهای اوّلیّة حیات ، سیستم اعصاب هنوزاز انعطاف پذیری بالایی برخوردار است و بدین ترتیب حقیقتا می توان نحوة عمل آن راتغییر داد. وی درادامه اظهار می دارد که : ” نکتة مهم آن است که مامی خواهیم چگونه طبیعت نوزادمان راتربیت کنیم ویا چگونه می خواهیم به کودکمان کمک کنیم تا از فردی ترسو و مضطرب به انسانی با اعتماد بنفس و شهامت تبدیل شود “ .

دربرخی موارد ، شخصیّت کودک ازهمان هشت ماه اوّل زندگیش قابل تشخیص است و با گذر زمان ، هنگامی که به یک نوزاد نو پا یا کودکی درسنّ پیش دبستانی تبدیل می گردد ، کاملا معلوم است که وی کودکی خجالتی بوده در برخورد با مسائل  مختلف گوشهای خود را می گیرد ، فرار می کند وبه هرچیزی ضربه می زند ویا ممکن است فردی لجوج ، اهل مجادله ، در خود فرورفته ، بسیار گیج ( حتّی با مشکل در تعیین جهت ) ویا مستقلّ باشد .

 

انـواع شخصیّت ـ

الف ) حسّاس :

این نوزادان ، کودکان  ویا حتّی بزرگسالان بسیار حسّاس هستند وفطرتا گرایش زیادی به ترسو یا مضطرب بودن دارند . سابقا تصوّر می شد که این افراد مصداق کاملی ازانسانهای ترسو ، محتاط و خجالتی هستند ، اما امروزه به این نتیجه که به این  شکل نیست  ، چراکه این کودکان  نسبت به  محرکهای  اساسی  مانند  تماسهای بدنی ( لمس )  و  صداها ، حسّاس

 می باشند و بعنوان نمونه صدای گربه برای آنها به مثابه صدای غرّش شیر جلوه می کند . بنابراین وقتی این کودکان در کلاسهای پرهیاهوی پیش دبستانی قرار می گیرند ، بسیار ترسو بنظر می رسند و این در حالی است که درخانه از رفتار خوبی برخوردارند . به بیانی دیگر ظرفیّت آنان محدود است ودرنتیجه  مهم آنست که مراقبین کودکان دارای شخصیّتی حسّاس ، لازم است بگونه ای آرامش بخش رفتار کرده برای آموزش رفتارهای مطلوب به آنها ، گام به گام پیش روند . اگر ما به یک چنین کودکی ، ازطریق ایجاد محیط پرورشی صحیح و امن کمک کنیم ، پیشرفت زیادی نشان می دهد و اعتماد بنفس و شهامت لازم را کسب می نماید ؛ ولی در مقابل اگر ما دربرابر آنان تسلیم شویم ، از آنها افرادی ترسو و مضطرب با گرایش زیاد به افسردگی ساخته ایم .

 

ب ) جسور و فعّال :

این کودکان نسبت به کسب درون دادهای حسی تمایل واشتیاق زیادی نشان می دهند وبعنوان نمونه می بینیم که با گشتن درمحیط اطراف خود سعی دردستیابی به نکات جدید دارند . این افراد از نظر شخصیّتی می توانند دارای نگرشی منفی با روحیّه ای ضدّ اجتماعی باشند ویا درمقابل قادرند رشد وپیشرفت نموده به افرادی با روحیّة رهبریّت و کوشا در ایجاد شرایط جدید و یا سیاستمداری موفّق تبدیل گردند . هنگامی که درمورد کودک حسّاس نسبت به صداهاو تماسهای بدنی صحبت می کنیم ، می بینیم که آنان از حسّاسیّت بالایی برخوردارند ولی با بررسی گروه دوم در می یابیم که دربرابر محرّکهای مذکور  حسّاسیّت بسیار کمتری نشان می دهند و بعنوان نمونه تمایل زیادی به صداهای بلند داشته نسبت به درد وتنبیهات دیگران حسّاسیّتی  بروز نمی دهند و حتّی از آن لذّت هم می برند ؛ امّا باید توجّه کرد که این امر بدلیل نیاز به دریافت مقادیر زیادی از محرّکات است نه بدلیل بی تفاوتی نسبت به تحقیر ویا داشتن روحی پست . بااین تفاسیر ممکن است کودکان مذکور به اشتباه پرخاشگر شناخته شوند و اگر به جای درمان فقط بر آرام نمودن او پافشاری گردد ، قطعا با گذر زمان به  فردی  پرخاشگر تبدیل خواهند شد . دربرخورد بااین گروه لازم است تعدادی دستور العمل را آماده نموده ، در اختیار او قراردهیم تا بداندانتظارات ما از او چیست  وباید به این نکته توجّه شود که از تنبیه و کنار کشیدن او ازجمع خودداری نموده ،  ضروری است تا با ایجاد محیطی بالنده و مناسب به پرورش او بپردازیم .

 

ج ) در خود فرو رفته / کم واکنش :

این کودکان توانایی بروز احساسات خودرا ندارند و مایلند در خود فرورفته به رؤیاپردازی مشغول شوند ؛ بعلاوه دربعضی از آنان هماهنگی کمی در اندامهای حرکتی دیده شده اصطلاحا به تنش عضلانی کم مبتلا هستند . برای جلب توجّه او لازم است  باصدای کاملا بلند صحبت کرده برای جلب توجّهش  فعّالیّتها وحرکات بدنی زیادی ضمن صحبت با او از خود نشان داد . این گروه از کودکان در گوشه ای نشسته ، چنین وانمود می کنند که با خود مشغول بازی هستند وتمایل زیادی نسبت به تنها ماندن نشان می دهند ، بعلاوه به بازیهای کامپیوتری که بیشتر جنبة فعّالیّتهای انفرادی دارند ابراز علاقه می نمایند . باتوجّه به مطالب مذکور چنانچه بتوانیم آنان راازعالم درونیشان بیرون بکشیم ودربرخوردبادیگران فرصت فرار به آنها ندهیم ، قادرخواهیم بود افرادی بسیار خلّاق ، گرم ، دوست داشتنی و بعبارتی پرورش یافته به اجتماع تحویل دهیم .

 

د ) لجوج و مخالف ( عناد ورز ) :

فردی با چنین  ویژگی ،  نسبت به هر چیز دیدی مخالف ومنفی داشته ، هر محرّکی که به گیرنده های حسی او مانند لامسه ، شنو ایی و ... وارد می آید درذهن او  یک تصویر بزرگ وواضحی جهت بررسی وتحلیل  بوجود می آورد ، اوبعنوان یک تحلیلگر به بررسی هرچیز درپیرامون خود می پردازد وتلاش زیادی برای کنترل محیط اطراف نموده ، سعی می کند که خودش هیچگاه تحت کنترل دیگران قرار نگیرد ؛ اما علی رغم تمام تلاشها ، اگر نتواند برمحیط پیرامون خود تسلّط لازم راپیدا کند  و بعبارتی خودش  نیز تحت کنترل  اطرافیان  قرار گیرد ، احساس ترس  و اضطراب  بسیاری  به  او  دست

می دهد وتلاش زیادی را مصروف تغییر جهت این توجّه وتسلّط می نماید . برای ریشه یابی این ویژگی ، باید توجّه داشت که علّت اصلی این کوششها صرفا  حفظ آرامش خود است وبا درنظرگیری این نکته قادر خواهیم بود به او کمک کنیم تا انعطاف پذیرتر بوده با دیگران همکاری بیشتری نشان دهد ودراین رابطه تنها نکتة کلیدی آن است که بهیچ وجه بااوبرخوردی تند وخصمانه نداشته باشیم .  

 

ه ) بی دقت :  

این کودکان بسیار حواسپرت هستند بطوری که حتّی در بعضی موارد راه همیشگی خودراهم گم می کنند ؛ ازطرفی بسیاری از آنان بعنوان فردی بااختلال کمبود توجّه وتمرکز شناخته می شوتد ولازم است با نظارت یک متخصّص تحت درمانهای دارویی با داروهایی همچون ریتالین قرارگیرند . این گروه از کودکان درتواناییهایی همچون طرح ریزی و انجام فعّالیّتهای متوالی وسلسله وار ماننددنبال کردن راههای مختلف به مدرسه ویا به خاطر آوردن محلّ قرار گرفتن اشیا مشکل دارند ودرسنین بزرگسالی هم از آن دسته افراد محسوب می شوند که هیچگاه نمی توان روی آنها بعنوان یک دستیار یا همکار خوب ودقیق حساب کرد ، چراکه غالبا فراموش می کنند  اشیا را کجا گذاشته اند ویا به یاد نمی آورند که چه کاری می خواستند انجام دهند ، مسیرهای رسیدن به یک هدف را به خوبی دنبال نمی کنند و در مشاغل مختلف هم با مسائل ومشکلات عدیده ای روبرو می گردند. برای رفع مشکل این افراد ، برخی از متخصّصین امر  توصیه می کنند که : ” ما می توانیم با افزایش توانایی انجام فعّالیّتهای متوالی ـ بعنوان یک فعّالیّت اصلی وپایه ای ـ ازطریق اجرای یک سری تمرینهای ویژه و بدون مصرف دارو ، به آنها کمک کنیم ودر نهایت چنانچه احساس نیاز همچنان وجود داشت و شکستهای متوالی درانجام فعّالیّتهای مذکور مشاهده گردید ، می توان درکودکان بزرگتر ازدارودرمانی بعنوان انتخابی احتمالی وتحت نظارت متخصّص مربوطه ، استفاده نمود “ .

 

نکتة حائز اهمّیّت آن است که وضعیّت بیولژیکی فرد ، الزاما سرنوشت وی رامقدّر نمی کند و دراین راستا تشخیص نوع کلّی شخصیّت کودک امری اساسی بنظر می رسد .

ازآنجایی که برخی از والدین خودرابعنوان الگوی تربیتی فرزندانشان مسئول نمی دانند ، لذا می توان آموزشهایی طرح  ـ ریزی کرد و ازآن طریق به ارائة قسمت عمده ای ازراه حل پرداخت . براین اساس لازم است دربرنامه های خود نکاتی پیرامون اهمّیّت شناخت اوّلیّة آنان از ابعاد هیجانی و فکری فرزندانشان گنجانده ، به ایشان کمک کنیم تا به کسب مهارتهای جدیدی  ـ که الزاما همکاری والدین را می طلبند ـ  بپردازند . درراستای تحقّق این برنامه ، والدین نیاز به ابزاری دارندکه می توان آن را ” ارائة بهترین اطّلاعات موجود “دانست و شامل دراختیار گذاردن اطّلاعاتی پیرامون انواع شخصّیت  وچگونگی اعمال روشهای تربیتی مؤثّر برای هر نوع است .

بادرنظر گیری ویژگیهای کودکان در می یابیم که آنان شخصّیتی خالص ویکدست نداشته بلکه دارای  مخلوطی از انواع شخصیّتها هستند ( بعنوان نمونه ممکن است ترکیبی از کمی مبارزه طلبی بهمراه اندکی حساسیت باشند ) .امّا چنانچه بتوانیم این الگوها را درک کنیم ، قادر خواهیم بودتا برخی از راه حلها راباهم ترکیب وملحق نماییم .

برطبق گزارشهای ارائه شده که بیش از نیمی از والدین ، متخصّصین و مربّیان هنوزبراین باورند که کودکان بایدتابع آنان باشند بعبارتی تمامی تلاشهایی را که درراستای تربیت آنها بکار می برند درجهت سازگار نمودن آنان بااصول اجتماع  نیست ،  بلکه کودکان را بنا برسلیقه  و الگوهای شخصی خودشان پرورش داده ،  برهمین  اصل  اجتماعی می نمایند .  دربین این افرادکسانی را با این  باور کلّی می بینیم که  بعضی از کودکان خارج  ا ز این الگوها  و قالبها قرار می گیرندمانند آنکه بطور توارثی خجالتی تر و یا برونگراتر از بقیّه بنظر می رسند . بسیاری از مربّیان نیز فکر می کنند که اگر ماصرفا محیط را باشرایط کودک متناسب سازیم ، وضعیّت او بهتر خواهد شد.  هم اکنون نیز دربین عموم این فکر درحال شکل گیری وتکوین است که راههای تربیتی پیچیده تر را استفاده نموده انواع مختلف شخصّیت را شناسایی کرده برای هر کودک روش پرورشی و نحوة ابراز محبّت متفاوتی اعمال نمایند . و بهر ترتیب باید توجّه داشت که تربیت همة کودکان بایک شیوة مشابه امکان پذیر نخواهد بود بلکه همانطور که علی رغم میزان علاقة یکسان ما به همة آنها ، نحوة اظهار محبّتمان متفاوت است ، به همان صورت نیز لازم است شیوة تربیتی متناسب با نوع شخصیّت هر کودک رانیز اتّخاذ نماییم .

مترجم : مریم فاضل مسائلی

بحث و بررسی

بحث و بررسی

نتایج آماری در تحقیق حاضر روشن کرد در نابینایان مورد آزمون، افسردگس از نوع خفیف است. قابل ذکر است که اغلب حالات روانی که به نابینایان نسبت داده شده و از آن جمله می‌توان از افسردگی نام برد، به سبب نقص بدنی این افراد نیست، بلکه به طرز فکر و شیوه برخورد افراد در جوامع مختلف بستگی دارد. یادآور می‌شویم جهت بررسی جامع‌تر در این زمینه البته به جامعه آماری وسیعتری نیاز است.

این تحقیق در حال انجام است و کل جامعه آماری نابینایان تحت پوشش را شامل می‌شود. در حقیقت تحقیق حاضر یک نوع مطالعه مقدماتی و آزمایشی است که با تحقیق جامعتری تکمیل خواهد شد. آنچه محرز است و تجربه نیز آن را ثابت کرده در ارتباط با نگرش نگرش فرد به معلولیت خود، برخورد واقع‌بینانه شخص نابینا سهم مهمی در سازگاری دارد. فردی که معلولیت خویش را به عنوان یک واقعیت می‌پذیرد، در برخورد با شرایط زندگی خویش به مراتب از قدرت انطباق بیشتری برخوردار است. البته در رابطه با افراد نباید نقش خانواده فرد نابینا را از یاد برد. زیرا خانواده سهم مهمی در ایجاد خویشتن‌پنداری مثبت یا منفی در فرد دارد. از دست دادن بینایی یا شنوایی یا یکی از اعضای بدن مسئله سازش مهمی ایجاد می‌کند. در مطالع مواردی که نقص در یکی از اعضای بدن صورت گرفته به این نتیجه رسیده‌اند که در بیش از 60 درصد افراد نشانه‌های ناسازگاری عاطفی سختی بروز کرده است.

اگرچه غالباٌ ارتباط مستقیمی بین نقص و سازگاری یافت نمی‌شود اما به طور کلی ناسازگاری شخصیت در افرادی که دچار نقص جسمانی هستند مراتب شایعتر از افراد عادی است. با این وجود معلولیت‌های حاد و نحوه تفکر فرد می‌تواند او را قادر سازد تا خویشتن را با وضع موجود وفق دهد و یا به عکس موجب عدم تعادل روحی را فراهم سازد. نتایج اماری نشان می‌دهد، فرضیه تفاوت معنی‌دار بین نیزان افسردگی دختران و پسران درست است و جنسیت فرد نابینا تا حدی با افسردگی او همبستگی دارد.

دختران .و پسران نابینا بسته به نوع جنسیت خود دارای مشکلاتی هستند. دختران نابینا از محدودیتهایی رنج می‌برند که به عنوان مثال می‌توان از مراقبتهای بیش از حد والدین از آنها نام برد. اکثر والدین دختران نابینا، دختران خود را در خانه نگه‌داری می‌کنند و از فعالیتهای اجتماعی آنان جلوگیری می‌کنند. نتیجه این ممانعت، محدودیت‌های دیگری را نیز از سوی خانواده بر فرد نابینا تحمیل می‌کند.

از عوامل دیگری که سهم مهمی در ایجاد افسردگی دختران نابینا دارد، نگرش والدین نسبت به جنسیت کودک نابینا است. در خانواده‌هایی که دختر را موجودی ناتوان و وابسته می‌پندارند، احتمال اینکه خویشتن‌پنداری مثبتی در کودک به وجود نیاید زیاد است. از سوی دیگر خانواده‌هایی که از دختران خود حمایت افراطی می‌کنند و مراقبت‌ها و مواظبت‌های جسمی و روانی نامعقولی از آنان به عمل می‌آورند موجب می‌شود دخترانشان در مواجهه با مشکلات از تجربیات لازم محروم بمانند.

از سوی دیگر پسران نابینا نیز دارای مشکلاتی هستند. پسران به علت برخوردهای اجتماعی گسترده‌تر، رنج نابینایی را بیشتر احساس می‌کنند.

مسئله اشتغال نیز مشکل عمده دیگری است که نابینایان با آن مواجه هستند. کم توجهی به مسئله اشتغال نابینایان بعضاٌ باعث روی آرودن آنها به کارهایی چون تکدی‌گری می‌شود. بنابراین دختران و پسران نابینا هرکدام به نوبه خود با مشکلاتی روبرو هستند و باید با تدبیر، آموزش و برنامه‌ریزی اصولی و صحیح به رفع آنها اقدام کرد. بدون تردید جامعه‌ای آسوده خواهد زیست که معلولان آن از آسایش و رفاه کامل برخوردار باشند و عدالت اجتماعی زمانی به صورت کامل تحقق می‌یابد که در آن  جامعه برای تمامی افراد خود امکاناتی برابر و مساوی فراهم آورد تا هر کس به فراخور استعدادش از آن به طور مطلوب برخوردار گردد و تفاوتی بین کودک عادی، تیزهوش، نابینا ، ناشنوا و معلول ذهنی از لحاظ امکانات وجود نداشته باشد.

  

جدول شماره3   دختران نابینا

 

حدود دسته‌ها

کرانه‌ها

Fi

Xi

Fixi

Fixi2

Fc

Fci

20 19

5/20 5/18

4

5/19

48

1521

4

68

22 21

5/22 5/20

26

5/21

559

12019

30

64

24 23

5/24 5/22

18

5/23

423

9941

48

38

26 25

5/26 5/24

12

5/25

306

7803

60

20

28 27

5/28 5/26

8

5/27

220

6050

68

8

A = 2

 

68

 

1586

37334

 

 

 

 

جدول شماره4   پسران نابینا

 

حدود دسته‌ها

کرانه‌ها

Fi

Xi

Fixi

Fixi2

Fc

Fci

20 19

5/20 5/18

7

5/19

5/136

2662

7

42

22 21

5/22 5/20

18

5/21

387

8321

25

35

24 23

5/24 5/22

9

5/23

5/211

4970

34

17

26 25

5/26 5/24

5

5/25

5/127

3251

39

8

28 27

5/28 5/26

3

5/27

5/82

2269

42

3

A = 2

 

42

 

945

21473

 

 

 

 

منابع و مؤاخذ

 

1.      روانشناسی بالینی کودک هربرت ، مارتین ترجمه مهرداد فیروزبخت.

2.      اختلال‌های رفتاری کودکان نلسون ، ریتا ویکس و ایزرائیل ، الن سی ترجمه م. تقی منشی طوسی.

 

تهیه و تنظیم:اعظم دهستانی اردکانی

 

متدولوژی تحقیق

متدولوژی تحقیق

بر اساس آمار به دست آمده از تعداد افراد معلول در آموزشگاههای استثنایی استان اصفهان در سال تحصیلی 1372-1371 تعداد نابینایان 346 نفر برآورد شده است که تعداد اندکی از آنها در مراکز توانبخشی به سر می‌برند. از این افراد 50 درصدشان برای بررسی و مقایسه انتخاب شده‌اند. از مراکز هفتم تیر 10 نفر پسر و از مرکز فاطمه زهرا (س) 10 نفر دختر برای مقایسه میزان افسردگی به صورت تصادفی برگزیده شده‌اند. محدوده سنی افراد مورد تحقیق 20 تا 25 سال و میانگین سنی آنها 22 سال بود. ابزار جمع‌آوری اطلاعات تست افسردگس « بک » بود که به صورت پرسشنامه‌ای خودسنج تنظیم شده و توسط فرد فرد در مدت 10 دقیقه قابل جواب دادن است. پرسشنامه « بک » بر مبنای انتخاب یک گروه از نشانه‌های نشانه‌های ویژه بیماران افسرده از روی علائم بالینی که در سال 1961 توسط آرون تی بک و همکارانش تدوین شده و سطوحی از افسردگی را درجات خفیف تا بسیار شدید می‌سنجد. مقیاس افسردگی بک یا « BDI » با سه بعد کاملاٌ همبستگی دارد. این ابعاد عبارتند از:

1.      نگرشهای منفی فرد از وقایع و اتفات محیطی.

2.      اختلال عملکرد.

3.      آشفتگی‌های جسمی.

در این پرسشنامه در برابر هر جنبه که نشانه رفتاری ویژه افسردگی زاست، چهار جمله شماره‌گذاری و نوشته می‌شود. جدول تعیین درجه افسردگی بر اساس تست بک به شرح زیر است.

جدول1  تعیین درجات افسردگی بر اساس تست بک

 

درجات افسردگی

سطح نمرات

هیچ یا کمترین حد

خفیف

متوسط

وخیم

4-0

7-5

15-8

از 16 به بالا

 

با اجرا پرسشنامه در افراد آزمودنی میانگین به دست آمده از نمرات تست افراد نابینا 7 بود. با مراجعه به جدول بالا مشخص شد افراد فوق به نوعی از افسردگی رنج می‌برند. جدول شماره 2 سطح افسردگی نابینایان مورد تحقیق را نشان می‌دهد.

جدول 2 نتایج آزمون تستس بک در اصفهان

 

سطح افسردگی

میانگین نمرات

جمع نمرات افسردگی

تعداد

7 5

6

140

30

 

برای مقایسه میزان افسردگی پسران و دختران، محاسبات آماری لازم انجام و مشخص شد که دختران مورد آزمون نسبت به پسران افسرده‌تر هستند. ( جدول شماره 3 و4 ) حدود دسته‌‌ها، کرانه‌ها، فراوانی، فراوانی تراکمی، هیستوگرام، و پلی‌گان دو گروه را نشان می‌دهد.

محاسبه ضریب همبستگی بین جنسیت و میزان افسردگی نشان داد که جنسیت افراد با افسردگی آنها رابطه دارد ( ضریب همبستگی به دست آمده 71/12 می‌باشد که از نمره جدول بالاتر است.)محاسبه 02/0 « خی2» نشان داد، میزان افسردگی دختران نسبت به پسران بیشتر است. 2% ( خی2 ) مشاهده شده 9/16 است که طبق جدول محاسبات آماری، ارقام بالاتری را دارا می‌باشد. بنابراین می‌توان با اطمینانی حدود 95 درصد اظهار کرد که دختران نابینا نسبت به پسران نابینا افسرده‌تر بوده و تفاوت معنی‌دار است.

ادامه دارد...