کودکان استثنایی

کودکان استثنایی

در این وبلاگ مطالبی راجع به کودکان استثنایی درج می شود.
کودکان استثنایی

کودکان استثنایی

در این وبلاگ مطالبی راجع به کودکان استثنایی درج می شود.

هلن کلر

داستان زندگی هلن کلر، داستان زندگی کودکی است که در سن 18 ماهگی ناگهان ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. اما او چنان محکم و آرام در برابر ناملایمات پیش رفت که توانست نبرد موفقیت آمیزی برای ورود دوباره خود به همان دنیا را داشته باشد.

کودکی را کم کم سپری نمود و به بانویی بسیار باهوش و حساس تبدیل شد که قادر به نوشتن و صحبت کردن بود و به طور خستگی ناپذیری برای بهبود حال دیگران تلاش می نمود.

هلن، در 27 ژوئن 1880 در «توسکامبیا آلاباما» متولد شد. زندگی واقعی او در یک روز ماه مارس سال 1887 وقتی که تقریباً 7 ساله بود، شروع شد.

او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد یاد می کند. روزی که «آنی سالیوان» با سابقه 20 ساله در مدرسه «پرکینز» نابینایان به عنوان معلم او وارد زندگیش شد.

آنی و هلن از زمان آشنایی همیشه با هم بودند تا این که آنی در سال 1936 چشم از جهان فرو بست.

هلن حتی وقتی که دخترک کوچکی بود بسیار مشتاق ورود به دانشگاه بود. او سرانجام در سال 1900 وارد دانشگاه «رادکلیف» و در سال 1904 فارغ التحصیل شد.

بنابراین او اولین فرد نابینا- ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ التحصیل شد. در طی این سال ها آنی سالیوان با تلاش بی وقفه خود کتاب ها را می نوشت و در اختیار شاگردانش می گذاشت.

هلن کلر از زمانی که هنوز در دانشگاه «رادکلیف» دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را 50 سال ادامه داد. علاوه بر " زندگی من" ، 11 کتاب ها و مقالات بیشماری در زمینه نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر در آورده است.

هلن کلر با وجود علایق بسیاری که داشت اما هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمی کرد. او دوست شخصی دکتر «پیتر سالمون» ، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود( که بعدها به عنوان خانه صنعتی نابینایان مشهور شد) و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت. هلن از تعداد بسیاری از مراکز و امکاناتی که توسط IHB فراهم شده بود ، بازدید کرد.

در سال 1936، هلن کلر به «کانکتیکات وستپورت » رفت، جایی که تا پایان عمر خود یعنی تا ژوئن 1968 و سن 87 سالگی در آنجا بود.

در مراسم تدفین او سناتور «لیستر هیل» درباره او چنین گفت:

«او زنده خواهد ماند و یکی از چند نام جاویدانی است که متولد شده اند اما نه برای مردن. روح او برای همیشه باقی می ماند و نسلها می توانند داستان های بسیاری را از زنی روایت کنند و بخوانند که به جهانیان نشان داد هیچ مرزی برای شجاعت و ایمان وجود ندارد.»

هلن کلر در وصف و گرامیداشت یاد معلم خود چنین سروده است :

ONCE I KNEW THE DEPTH WHERE NO HOPE

WAS AND DARKNESS LAY ON FACE OF ALL THINGS.

THEN LOVE CAME AND SET MY SOUL FREE.

ONCE I FRETTED AND BEAT MYSELF AGAINST

THE WALL THAT SHUT ME IN. MY LIFE WAS WITHOUT

A PAST OR FUTURE, AND DEATH A CONSUMMATION

DEVOUTLY TO BE WISHED,

BUT A LITTLE WORD FROM THE FINGERS OF ANOTHER FELL

INTO MY HANDS THAT CLUTCHED AT EMPTINESS,

AND MY HEART LEAPED UP WITH THE RAPTURE OF LIVING.

I DO NOT KNOW THE MEANING OF DARKNESS,

BUT I HAVE LEARNED THE OVERCOMING OF IT.

به عمق نومیدی رسیده بودم و تاریکی چتر خود

بر همه چیز کشیده بود که عشق از راه رسید و

روح مرا رهایی بخشید.

فرسوده بودم و خود را به دیوار زندانم می کوبیدم.

حیاتم تهی از گذشته و عاری از آینده بود و مرگ

موهبتی بود که مشتاقانه خواهانش بودم.

اما کلامی کوچک از انگشتان دیگری ریسمانی شد

در دستانم، به آن ورطه پوچی پیوند خورد و قلبم با شور زندگی شعله ور شد.

معنای تاریکی را نمی دانم، اما آموختم که چگونه بر آن غلبه کنم.

منبع: تبیان

نظرات 5 + ارسال نظر
الهام شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:28 ق.ظ

عالی بود راستشو بخواین بنده به هر چیزی که در زمینه ی معلولیت و معلولانه ۰علاقه دارم میخواستم یه مقا له بدم راهنما ییم می کنید همچنین مسایلی که در زمینه ی خیریه هستش

ف پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:34 ق.ظ

سلام:
خیلی مطلبتان جالب بود ولی فکر کنم خیلی دیر است که دارم نظرم می گویم چون این مطلب را ندیده بودم اگر ممکن است داسانهای از زندگی هلن کلر دارید هنوز هم بیان کنید

سینا چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:14 ق.ظ http://www.lordp30.com

سلام وبلاگ خوبی بود به دردم خورد ممنون بیشتر آپدیت کن بای

گمنام سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام احمد جان .
خوشحالم که با وبلاگ پر محتوایی مثل وبلاگ تو آشنا شدم.
استفاده های فراوانی از وبلاگت کردم.
آخه من هم همین رشته را میخونم.
دوست داشتم بیشتر میتونستم باهات آشنا بشم.


احمد دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ http://neghab.blogsky.com

سلام
این موضوع خیلی جای کار داره....به هر صورت...
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد